طراح گرافیست

وظایف یک طراح گرافیست

طراحی گرافیکی شغلی است که مهارت در آن حرف اول را میزند. مانند هر شغل دیگری، وظایف های اساسی وجود دارد که همه طراحان برای رسیدن به هدف خود باید در آن مهارت داشته باشند. در این مقاله وظایف یک طراح گرافیک را تجزیه خواهیم کرد. مواردی که یک کارفرما از شما می خواهد و میتواند به شما در استخدام کمک کند و همچنین کمک خواهد کرد تا در حرفه طراحی موفق شوید.

وظایف یک طراح گرافیست
1. رعایت اصول طراحی
تراز بودن (alignment)، تکرار (repetition)، تضاد (contrast)، سلسله مراتب (hierarchi) و تعادل (balance)، این همان پنج کلمه ای است که هر طراح باید با آن کاملا آشنا باشد. آنها آنچه را که ما اصول طراحی می نامیم تشکیل می دهند که باید در هر پروژه طراحی که روی آن کار می کنید استفاده شود. این موارد در ایجاد هرگونه طرح موفق مهم هستند. بگذارید ما به سرعت هر یک از این موارد را معنی کنیم و بررسی کنیم چگونه بر یک طرح تأثیر می گذارند:

– Alignment: یک طراحی واضح تر و یکپارچه تر را ایجاد می کند.
– repetition: با پیوند دادن قسمتهای جداگانه به یکدیگر، طرح را تقویت می کند و در نتیجه باعث ایجاد ارتباط با مخاطب می شود.
– Contrast: موثرترین روش برای تأکید و تأثیرگذاری بر روی مخاطب با متد طراحی است.
– hierarchi: طرح را سازماندهی می کند.
– Balance: از طریق تقارن یا تنش عناصر، در طراحی نوعی پایداری به وجود می آورد.

اینها فقط برخی از تعاریف خلاصه هستند اما برای نگاهی عمیق تر به اصول طراحی، با ما همراه باشید!

این پنج اصل طراحی باید با هم استفاده شوند تا طرحی را بسازند که هم از نظر بصری جذاب باشد و هم ساختار درستی داشته باشد. رعایت اصول طراحی ذکر شده تضمین می کند حداکثر خوانایی و راحتی در فرایند خوانده شدن را ایجاد کند.

2. ایده پردازی
به طور کلی میتوانیم ایده پردازی را به عنوان شکل گیری ایده ها یا مفاهیم تعریف کنیم از منظر تئوری طراحی گرافیک، می توان آن را به عنوان فرایند خلاقِ تولید، توسعه و برقراری ایده های جدید تعریف کرد. این اولین وظیفه ای است که هر طراح حرفه ای هنگام شروع یک پروژه جدید باید انجام دهد.

عناصر زیادی در ایده پردازی دخیل هستند، اما اغلب می توان آن را به چهار مرحله تقسیم کرد:

– تحقیق: که به وضوح، درک درستی از کلیت موضوع می دهد و می تواند تصمیم گیری و جهت طراحی را مشخص کند. سه نوع تحقیق وجود دارد. 1) تحقیق برای درک (مختصر) ، 2) تحقیق در مورد یک ایده و 3) تحقیق در مورد زبان بصری که می تواند فرایند زیبایی شناسی و نوع نگاه به موضوع پروژه را روشن کند.
– تولید ایده: ایده های خود را گسترش دهید. در این مرحله به همه چیز و هر چیزی فکر کنید و به دنبال ارتباط با موضوع پروژه و ایجاد سناریو باشید.
– ارزیابی: ایده های خود را فیلتر کنید، با تجزیه، تحلیل و ویرایش آنها، ببینید چه ایده ای مؤثر است و چه ایده ای کاری نمی کند.
– نتیجه گیری: در این مرحله، شما باید جهت روشنی برای طراحی پیدا کرده باشید.

اینها بدیهی است که سریعاً توضیح می دهند چگونه ایده پردازی شروع میشود و شکل میگیرد. بسیاری از تکنیک ها و مهارت های جداگانه وجود دارد که طراحان باید طی یک فرآیند از آنها استفاده کنند.

به عنوان مثال تکنیک SCAMPER (مخفف اختصاری Substitute ،Combine ،Adapt ،Maximize Minimize) که موارد آن شامل: طوفان مغزی، ارتباط کلمات، نقشه برداری از ذهن، کلمات، تعریف، توصیف، تجسم …. است.

مورد دوم از این لیست، مود برد (moodboard) است که باید در هر پروژه ای که روی آن کار می کنید استفاده شود و یک وظیفه اساسی برای طراحان گرافیک است.

مود بردها مجموعه ای از مطالب هستند که می توان برای به دست آوردن درک بصری مختصری از کلیت پروژه استفاده کرد و همچنین از جهت بصری و حل مسئله الهام بخش هستند. آنها می توانند برای هر چیزی، از انتخاب پالت رنگ گرفته تا تایپوگرافی استفاده شوند. طراحان باید بدانند که چگونه می توانند این مطالب را بیرون بکشند و آنها را به درستی برچسب گذاری کنند تا بتوان از آنها به راحتی استفاده کرد.

3. ایجاد هویت بصری (branding)
برندسازی بخش مهمی از طراحی گرافیک است و به همین دلیل، این یک وظیفه حیاتی برای یک طراح گرافیک است. یک هویت بصری که به زبان ساده، خوانا و در عین حال زیبا بیان شده، مجموعه ایده ها یا محصولات یک شرکت را در ذهن مخاطبین و مردم ماندگار خواهد کرد.

پنج قسمت اصلی آناتومی یک برند که یک طراح باید همه آنها را به خوبی بشناسد شامل:
مختصری از فعالیت ها و خدمات، استراتژی برند، نظام ارزشی برند، ایده های اصلی برند و هویت بصری برند است. طراحان باید بدانند که چگونه یک کسب و کار را درک کنند و به این موضوع توجه کنند که چرا و چگونه میتوان آن را خاص کرد و قادر به ایجاد یک برند از طریق آرم، رنگ، تایپوگرافی، تصویرگری، عکاسی، عناصر گرافیکی و…. باشند که در نتیجه بتوانند یک برند را اعتلا ببخشند.

یکی از عناصر اصلی برندسازی Tone of Voice است که بیشتر به “کلمات” مربوط می شود تا طراحی واقعی که رنگ و فرم دارد. با این وجود، این یک مهارت واقعا مهم برای طراحان است. Tone of Voice را می توان به عنوان “طراحی با کلمات” توضیح داد – این کار با ایجاد ارتباط با مخاطبان مورد نظر خود در شکل گیری هویت یک برند کمک می کند. این عنصر می تواند تحت تأثیر انتخاب، نظم، سرعت و جریان کلمات قرار گیرد. طراحان باید اطمینان حاصل کنند که با مخاطبان مناسب صحبت می کنند.

در مقاله بعدی به ویژگی های یک طراح گرافیست میپردازیم… با ما همراه باشید!

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *